آلترناتیو سازی امپریالیستها و خائنین وطنی : رضا پهلوی همچون لولی سر
خرمن۲۱ اسفند ۱۴۰۱ سندی با نام «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا)» از طرف رضا پهلوی، حامد اسمائیلیون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی و عبداله مهتدی، برای: «باورهای مشترک نیروهای خواهان تغییر نظام جمهوری اسلامی برای رسیدن به ایران دمکراتیک» انتشار یافته است. در این منشور آمده:
۲- رایزنی با
دولتهای دمکراتیک برای اخراج سفرای جمهوری اسلامی.
۳- رایزنی با دولتهای دمکراتیک برای اخراج وابستگان جمهوری اسلامی در کشورهای متبوع خود.
۴- رایزنی با دولتهای دمکراتیک برای حمایت از این منشور و سازماندهی پس از آن.
۵- ایجاد راههائی برای یاری رسانی به
مردم ایران.
خمینی هم از باورهای مشترک حرکت کرد و بعداً خود را به عنوان سمبل باور مشترک مردم
معرفی نمود.
رضا پهلوی هم از باورهای مشترک نیروهای خواهان تغییر... صحبت میکند و حتماً خود را سمبل این باور مشترک جا خواهد زد.
بندهای این منشور نشان میدهد که کلیه فعالیتها بر محور رایزنی با دولتهای “دمکراتیک“ تنظیم گردیده است. این دولتهای “دمکراتیک“
امپریالیستی چپاولگران کارگران کشور خود و کارگران بینالمللی و غارتگران منافع و ثروت کشورهای دیگر هستند. این دولتهای “دمکراتیک“ دولتهای دیکتاتوری سرمایهداری و خونخوارترین آنها میباشند.
شاهزاده و
شرکا از این واضح تر نمی توانستند
سرسپردگی خود را به دولتهای امپریالیستی
ثابت کرده و آنها را
دوست و
ناجی مردم معرفی کنند. همین دولتهای “دمکراتیک“ بودند که پدر بزرگ و پدر شاهزاده را به قدرت رساندند و وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد، آنها را آواره و به مرگ محکوم کردند و دهها سال نیز تمام هستی کشور ما را در زمان حاکمیت آنها به غارت بردند.
از آغاز قرن گذشته میلادی تا پیش از جنبش عظیم و سرتاسری اخیر، سه آلترناتیو ضد انقلابی را با همیاری بورژوازی خیابت پیشه داخلی (بورژوازی حاکم و یا بورژوازی لیبرال در اپوزیسیون) علیه انقلاب و جنبش استقلال طلبانه در ایران سازمان دادهاند.
علیه جنبش مشروطه:
انقلاب مشروطه ایران یکی از عظیمترین انقلابات خاورمیانه است. در این انقلاب سرواژ و بردهداری و دولت طبقاتی آن توسط کارگران مانوفاکتور، دهقانان فقیر، بورژوازی تجاری که توسط دو نیروی متضاد (روحانیت شیعه و سوسیال – دمکراسی) رهبری میشد، از ریشه برکنده شد. ساختار جامعه ایران به یک ساختار فئودالیسم کلاسیک بر مبنای نسق تحول یافت. در این ساختار با رشد طبقه کارگر و بورژوازی و رشد جنبش سوسیال دمکراسی که شدیدا تحت تأثیر رشد و گسترش سوسیال دمکراسی در روسیه بود، جنبش دمکراتیک به چپ متمایل شد. در مقابل حرکت به چپ جنبش، بورژوا فئودالهای ایران با همیاری امپریالیسم انگلیس آلترناتیوی را تدارک دیدند و آن را به اجرا در آوردند. این آلترناتیو چیزی جز به قدرت رساندن فئودال – بورژواهای ایران به رهبری رضا شاه نبود.
علیه جنبش استقلال طلبانه و ملی کردن صنعت نفت:
روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران از طرف مجلس شورای ملی به تصویب رسید. این مصوبه در شرایطی به تصویب رسید که رقابت سختی میان انگلیس و آمریکا بر سر تصاحب نفت و سلطه بر ایران در گرفته بود.
دکتر مصدن به عنوان یک شخصیت ملی ضد انگلیسی و در عین حال ضد کمونیست در رأس این جنبش قرار گرفته بود. به علت در خطر قرار گرفته منافع مالی امپریلیسم انگلیس، این امپریالیسم با پشتیبانی امریالیسم آمریکا و روحانیت شیعه تصمیم به سرنگونی او گرفتند. آلترناتیو این نیروهای امپریالیستی به قدرت رساندن مجدد محمد رضا پهلوی بود.
علیه انقلاب ۱۳۵۷:
فشارهای اقتصادی بر کارگران و زحمتکشان، فشارهای سیاسی و فاشیستی بر اکثریت مردم ایران، بگیر و ببندهای بی رویه و شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی، باعث جنبش پا برهنگان شد که در آن نیروهای چپ و کمونیست در تکامل و تعالی بودند. این جنبش میرفت که به طور انقلابی رژیم پهلوی را سرنگون سازد. نیروهای امپریالیستی دوباره به دست و پا افتادند و با خدعه و نیرنگ و سوار شدن بر افکار ارتجاعی مذهبی مردم ایران، آلترناتیو رژیم سرمایهداری - مذهبی خمینی را بر جامعه ایران تحمیل کردند.
در شرایط کنونی، هیچیک از دولتهای امپریالیستی تمایلی به تعویض دولت حاکم بر ایران ندارند، زیرا بیش از چهل سال است که از طریق این رژیم توانسته اند کشور ما را غارت کنند. در نتیجه تنظیم این منشور از جانب دولتهای امپریالیستی دو هدف دارد.
۱- هدف اساسی: تحت فشار قرار دادن رژیم ایران برای تحمیل نظرات خود و اخد امتیازات اقتصادی و سیاسی.
۲- ایجاد آمادگی برای قبضه کردن قدرت توسط عوامل خود در شرایطی که محتملا رژیم به دست مردم سرنگون شود. زیرا تنفر نهادینه اکثریت مردم از رژیم، ادامه حیات آن را به زیر سوال برده است.
در شهریور ۱۴۰۱ دور نوینی از جنبشهای اجتماعی در سراسر کشور به وقوع پیوست. جنبشی تکامل یافته تر و طولانی تر از گذشته که ماهها سراسر کشور را فراگرفت. اگرچه در حال حاضر فروکش کرده است، اما در حال بازسازی خود برای خیزش قویتر بعدی است. این جنبش سمت و سوی چپ دارد. موج بعدی آن به علت تکامل آگاهی و تجربه طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان و نیروهای مترقی و به ویژه فعالیت کمونیستها در این جنبش، گرایش بیشتری به چپ نشان خواهد داد. سردادن شعار زنده باد سوسیالیسم توسط هزاران تظاهر کننده در سه شهر ایران و موضع ضد سرمایهداری بیانیههای تشکلهای کارگری دال بر این حقیقت است.
در شرایطی که نه مردم میتوانند تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی زندگی کنند و نه جمهوری فاشیستی اسلامی ایران میتواند بر چنین مردمی حکومت کند، کلیهی امپریالیستهای شرق و غرب سراسیمه به چاره جویی مشغولند.
دقیقاً در این مقطع از جنبش است که آلترناتیو از آستین رضا پهلوی و شرکاء سر درمیآورد.
کشورهای امپریالیستی در آلترناتیو سازی کارکشته هستند. با تغییر شرایط کشور مورد نظر، آلترناتیو آنها و شخصیتهای پیش برنده این آلترناتیو نیز تغییر میکنند، لذا ثابت و لایتغییر نیست. بر مبنای چنین قانونمندی در نشستهائی هم که در مکانهای مختلف دنیا بر گرد این آلترناتیو مشخص تشکیل شد، افراد متفاوتی حضور داشتند. مثلاً در اولین نشست، گلشیفته فراهانی حضور داشت، در نشست کناری کنفرانس مونیخ، او نبود. نشست فقط با چهار نفر اصلی برگزار شد. در کنفرانس استنفورد ۲۵ و ۲۶ مارس ۲۰۲۳، صد شخصیت علمی خود فروخته در زمینههای مختلف فعالیت اجتماعی، جمع شدند تا آلترناتیو آمریکائی را به خورد مردم دهد. بدین ترتیب روشن میشود که در انطباق با تغییر شرایط کشور بحرانی، نوع و پیش برندگان آلترناتیو خود را تغییر میدهند.
ولی در خود گروه آلترناتیو شده، همیشه اغتشاش و سردرگمی و تضادهای تشدید شوند حاکم میگردد مثل اغتشاشی که در گروه منشور رضا پهلوی حاکم است.
بر این مبنا روشن میشود که چند احتمال در این مورد وجود دارد:
۱- آلترناتیو کشورهای امپریالیستی با رضا پهلوی در رأس آن ادامه یابد و با تغییر شرایط، جوانبی از محتوا و شخصیتهای آن تغییر یابد.
۲- این امکان وجود دارد که آمریکا و دولتهای اروپائی آلترناتیو با رضا پهلوی را چون لولی سر خرمن به حرکت در آورند ولی آلترناتیو واقعی خود را بی سر و صدا از درون ایران سازمان دهند.
۳- این امکان نیز وجود دارد که آنها بر مبنای شرایط دو آلترناتیو فوق را در هم ادغام کنند.
جنبش کمونیستی برای این که بتواند توطئههای امپریالیستی را در هر شرایطی دقیق ارزیابی کند و آن را خنثی نماید، باید ماتریالیسم – دیالکتیک به کار ببرد. توطئه (ماده در حرکت مورد تحقیق و بررسی) را در تغییرات دائم تضادهای آن (دیالکتیک) تحلیل نماید.
اگر ما با افکار منجمد، فقط یکی از سه مورد را حتمی و تغییر ناپذیر ارزیابی کنیم، نه تنها ماتریالیسم – دیالکتیک به کار نبردهایم بلکه به عمق متافیزیک ایدآلیستی در غلتیدهایم.
با ۲۸ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بالاچه جمهوریخواهان ایران
لینک مستقیم نیکی ها...
ما را در سایت نیکی ها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد کاظم مشهدی بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 12:06