هنگامی که از ادبیات آمریکای لاتین سخن به میان میآید نمیتوان نامی از گابریل کارسیا مارکز نبرد. نویسنده به نام کلمبیایی که در معروفترین اثر خود «صد سال تنهایی,» واقعیت و خیال را در هم تنیده و شاهکاری بینظیر خلق کرده است. در این کتاب مارکز از سبک رئالیست جادویی بهره برده که ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید. بسیاری از منتقدین بر این باور هستند که ماکز در این کتاب مسائل و مشکلات زادگاه خود را به تصویر کشیدهاست. در کتاب «صد سال تنهایی,» مخاطب با شش نسل از افراد خانواده بوئندیا که در دهکده خیالی ماکوندو زندگی میکنند مواجه میشود. خانوادهای بوئندیا بعد از مهاجرت از شهر خود به این مکان کوچک رسیده و آنجا را برای اقامت برمیگزینند. تنها راه ارتباطی این خانواده و مردم دهکده با خارج کولیهایی هستند که وارد این شهر میشوند و ساکنین این دهکده را با پیشرفتها و اتفاقات خارج از آنجا آشنا میکنند.
مارکز در سخنرانی قبل از دریافت جایزه ادبی نوبل چنین میگوید:
«من به جرأت فکر می کنم واقعیت خارج از اندازه ی این اثر _ نه فقط بیان ادبی آن _ است که سزاوار توجه آکادمی ادبی نوبل شده است. واقعیتی که نه تنها روی کاغذ ؛بلکه در بین ما زندگی می کند و مسئول مرگ و میر تعداد بی شماری از ماست. این یک منبع تغذیه کنندهی خلاقیت است؛ پر از غم و اندوه و زیبایی، برای غم و نوستالژی یک کلمبیایی، و یک رمزنگاری بیشتر از یک ثروت خاص. همه ی ما باید بپرسیم، اما اندکی از تخیل برای مشکل حیاتی ما؛ می تواند زندگی را به معنای متعارف باورپذیر کند. این معمای تنهایی, ماست! دوستان!»
برشی از کتاب
«زمانی که رئیس دادگاه نظامی آخرین خطابهاش را میخواند آرکادیو متوجه شد که از شروع محاکمه دو ساعت گذشته است. رئیس میگفت: «اگر چه برای اتهامات وارده بر محکوم مدارک کافی در دست نیست، ولی اقدامات جنایتکارانه و بیمسئولیتی متهم نسبت به زیردستانش که منجر به مرگ بیهودهی آنها شد، دلایل کافیای برای محکوم کردن متهم به مرگ میباشد و برای متهم حکم اعدام در نظر گرفته میشود.» در این مدرسه نیمه ویران، همان جایی که برای نخستین بار احساس کرده بود قدرتمند است و در چند قدمی اتاقی که برای نخستین بار در آنجا عاشق شده بود، این حکم اعدام به نظر آرکادیو مسخره میآمد؛ در حقیقت آنچه اکنون برایش مهم بود زندگی بود نه مرگ و به همین جهت زمانی که حکم اعدام را به او اعلام کردند تنها احساس دلتنگی کرد نه ترس.»
نیکی ها...
ما را در سایت نیکی ها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد کاظم مشهدی بازدید : 235 تاريخ : دوشنبه 11 آذر 1398 ساعت: 22:28