«حرام» ساختن «زندگی»، و ممنوع کردن «اعیان و اشیا» موجود در یک منطقه، پارادایمی است که استثنای حاکم را برساختهاست. چنین است که اقدام به قتل فردین جعفری جرم و گناه به حساب نمیآید، همچنان که گرفتن جان کولبرها... چنین است که هر تار مویی که بیرون میافتند به شکل بالقوه، فسخ بنیادین قانون نانوشتهای است که ولایتـخلافت بر آن بنا نهاده شدهاست. شانزدهم سپتامبر ٢٠٢٣، در اولین سالگرد قیام ژینا، نزدیک همان مکانی که شعار ژن-ژیان-ئازادی امکان ترجمهپذیری ایدههای رهایی بخش را از نو متبلور ساخت، قدرت در صرافت قتلی دیگر بود. این بار به فردین جعفری شلیک شد. این تلاش برای قتل در شرایطی رخ داد که کردستان به شکل خاصی نه میلیتاریزه بلکه محاصره شده بود، تا از برگزاری سالگرد قیام بر مزار «نام رمز» انقلاب جلوگیری شود. این اقدام به قتل در نوع خود اولین نبود. بیشتر کسانی که آن روز از خانه بیرون رفته بودند، کسانی که ترس را در چشمان تهی اشغالگران شهر دیده بودند، پیشتر میدانستند که ممکن است به دست یکی از همین قاتلین وحشت زده کشته شوند. اما تفاوتی جزئی شلیک این روز را متمایز میکرد. با این قتل چیزی پنهانی، ماتریس پنهان و غیر قابل بیان حاکمیت لو رفت. لورفتنها در تاریخ سیاست نمونههای دیگری نیز دارند. مارکس نمونهای معروف از آنها را در کتاب نبردهای طبقاتی در فرانسه ثبت کرده است: لافیت، بعد از انقلاب ژوییه، هنگامی که فاتحانه در معیت یاور دیرین خویش، دوک اورلئان، به سوی هتل دو ویل [شهرداری] پاریس میرفت، ناگهان از دهنش در رفت و گفت: '' از این به بعد دور دور بانکدارهاست''. لافیت بدون آنکه متوجه باشد، ناخودآگاه راز انقلاب را لو دادهبود. (۱) «منطقه مم, ...ادامه مطلب
دانشمندان موفق شدند یک مولکول متداول روی زمین را که معمولا با حیات مرتبط دانسته میشود، در فضای بینستارهای در اعماق فضا شناسایی و ردیابی کنند. با ۲۳ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بالاچه دانستنیها لینک مستقیم, ...ادامه مطلب
همیشه درختان مانع دیدن جنگل نمی شوند، بلکه غالباً این جنگل است که مانع دیدن درختان می شود. دیدن با دیده شدن فرق دارد اگرچه در کلام و در محاوره و در روزمرهها متوجه این فرق نیستیم و در نظر نداریمش. دیده شدن، یعنی به دید آمدن و در همان حد هم احیاناً توجه را جلب کردن. اما دیدن یعنی نگاه کردن به منظور متمایز کردن چیزی و چیزهایی از چیز و چیزهای دیگر. از بقیهٔ اجزای محیط. دیدن، ارادی است، و دیده شدن ارادی نیست مگر آن که محصول دیدن باشد نه به دید آمدن. هر درخت، با درخت دیگر و درختان دیگر، حتی از یک خانواده و با یک نام واحد، فرق دارد. اما وقتی که به مجموعهیی از درختان به عنوان یک جنگل نگاه می کنیم، نه خود آنها را، بلکه جنگل که مجموعهیی ناهمگون از آن هاست را میبینیم. یکیک گنجشکهایی که مشغول دانه چیدن هستند با همدیگر فرق دارند. فرقی که خودشان و خودیهاشان می بینند ولی ما نمیبینیم. آنچه درختان ندارند، یا گفته میشود که ندارند، و آنچه گنجشکها فقط در حد شناخت فیزیکی و ریزهکاریهای برای ما نامحسوس دارند، وقوف بر خود به عنوان یک موجودِ متمایز است. و این، با خودآگاهی فرق دارد. خودآگاهی، ویژهٔ انسان است، و محصول فرایندی دیگر است که به توانمندیهای ذهنِ پدیدهیی به نام انسان بر میگردد. و این خودآگاهی، در اشکال اولیه اش، از همان کودکی، و شاید از لحظهٔ تولد، به وجود میآید، و در مسیر طبیعی رشد و بلوغ و تداوم زندگی، ماهیت پیچیدهتری نسبت به قبل پیدا میکند. خودآگاهی، نتیجهاش احساس هویت فردی است. احساس هویت فردی، نتیجهٔ خودآگاهی است، اما به تناسبِ گذارِ جوامع از مراحل رشد تاریخی خود، و به تناسب پیچیدهتر شدن حیات اجتماعی است که به کمال میرسد. یعنی به کمال، نزدیک تر میشود. هویت فردی،, ...ادامه مطلب