کمیته عمل سازمانده کارگری *– کار ما پیشگویی آینده نیست، بلکه تعیین تکلیف با این پرسش اساسیتر است: *«چه باید بکنیم که تاکنون نکردهایم؟» این سؤالی است که جمهوری اسلامی روزانه با دهها اتاق فکر و اندیشکده و هزاران متخصص از خود میپرسد و پاسخ به آن را مدام با بازنگری تجاربِ قدیم و جدید داخلی و جهانیاش به روز میکند. از آن سو اما به مردم یاد میدهد که حافظۀ تاریخیشان را هر بار از نو فراموش و از صفر شروع کنند. تجربۀ خیزشهای سیاسی خیابانی پنج سال گذشته چه به ما گفت؟ – این تجارب به ما نشان داد که حکومت از یک الگوی سرکوب پیروی میکند: از همان اول عزمش را برای جلوگیری از شکلگیری هرگونه «تظاهرات و تجمع تودهای» جزم میکند و وارد سرکوب فوری و قهری هرگونه هستههای شکلدهندۀ اولیۀ تظاهرات میشود. با آغاز سرکوب، تجمعی که قرار بود شکل بگیرد ناگزیر به جنگ و گریز هزینهزای خیابانی و طبیعتاً به دنبالش ریزش صفوف معترضان تبدیل میشود (مثلاً کنارهگیری سالمندان، بخشی از زنان و غیره). حالا دستگاه سرکوب همان معدود بخشهای باقیمانده در کف خیابان را به قول خودش «گازانبری» جمع میکند. – این مانع بغرنج و تکنیک سرکوب اما در لحظۀ تاریخی آبان ۹۸ علیرغم تشدیدش در هم شکسته شد. چطور؟ درحالیکه سابقاً معترضان تمرکز خود را بر برپایی تظاهرات در نقاط کانونی و مرکزی شهر میگذاشتند، یاد گرفتند که اعتراضات را به شیوۀ غیرمتمرکز در شهر پیش ببرند و دست به سدبندی در تعداد وسیعی از خیابانها و اتوبانها و چهارراهها بزنند؛ کاری که با جمعیتی کمتر و به شکل ضربتی هم قابل انجام بود. ایجاد راهبندانسازی غیرمتمرکز، نه فقط تحرک درونشهری سرکوبگران را کُند و در مواردی ناممکن میکرد، بلکه منجر به پراکندنِ نیروی سرکوبشان, ...ادامه مطلب
همیشه درختان مانع دیدن جنگل نمی شوند، بلکه غالباً این جنگل است که مانع دیدن درختان می شود. دیدن با دیده شدن فرق دارد اگرچه در کلام و در محاوره و در روزمرهها متوجه این فرق نیستیم و در نظر نداریمش. دیده شدن، یعنی به دید آمدن و در همان حد هم احیاناً توجه را جلب کردن. اما دیدن یعنی نگاه کردن به منظور متمایز کردن چیزی و چیزهایی از چیز و چیزهای دیگر. از بقیهٔ اجزای محیط. دیدن، ارادی است، و دیده شدن ارادی نیست مگر آن که محصول دیدن باشد نه به دید آمدن. هر درخت، با درخت دیگر و درختان دیگر، حتی از یک خانواده و با یک نام واحد، فرق دارد. اما وقتی که به مجموعهیی از درختان به عنوان یک جنگل نگاه می کنیم، نه خود آنها را، بلکه جنگل که مجموعهیی ناهمگون از آن هاست را میبینیم. یکیک گنجشکهایی که مشغول دانه چیدن هستند با همدیگر فرق دارند. فرقی که خودشان و خودیهاشان می بینند ولی ما نمیبینیم. آنچه درختان ندارند، یا گفته میشود که ندارند، و آنچه گنجشکها فقط در حد شناخت فیزیکی و ریزهکاریهای برای ما نامحسوس دارند، وقوف بر خود به عنوان یک موجودِ متمایز است. و این، با خودآگاهی فرق دارد. خودآگاهی، ویژهٔ انسان است، و محصول فرایندی دیگر است که به توانمندیهای ذهنِ پدیدهیی به نام انسان بر میگردد. و این خودآگاهی، در اشکال اولیه اش، از همان کودکی، و شاید از لحظهٔ تولد، به وجود میآید، و در مسیر طبیعی رشد و بلوغ و تداوم زندگی، ماهیت پیچیدهتری نسبت به قبل پیدا میکند. خودآگاهی، نتیجهاش احساس هویت فردی است. احساس هویت فردی، نتیجهٔ خودآگاهی است، اما به تناسبِ گذارِ جوامع از مراحل رشد تاریخی خود، و به تناسب پیچیدهتر شدن حیات اجتماعی است که به کمال میرسد. یعنی به کمال، نزدیک تر میشود. هویت فردی،, ...ادامه مطلب
باد شرطه بهجز از موجموج جمعیت شما زنان و جوانان آزاده و شجاع ایرانزمین برنمیخیزد تا کشتی در حال غرق رژیم جهل و جور و فساد را در هم بشکند. کشتی در حال غرق شدن است؛ مسئله زمان غرق شدنش را نیز شما دلاوران تعیین میکنید. خیز آخر باید با حضور همه شما در یک روز یا یک شب انجام گیرد. تسخیر صداوسیمای فریب، بیت مبارک، مجلس شورای اوباشان، خبرگان در خواب و مجمع تشخیص خیانتکار کار را به قول عزیزان افغان، فیصله خواهد داد. معروف است از کشتی در حال غرق نخست موشها فرار میکنند؛ اما در جمهوری ولایت فقیه، موشها آخرین خواهند بود. محمد خاتمی چهار نامه به ولیامر مینویسد؛ ولیامری که سه شاهی قبولش ندارد و آخرش التماس میکند که ای نایب امام غایب! بیا و خودت کار را به سامان برسان و یادش میرود آن روز که محبوب بود و با بالاترین آرا به کاخ ریاستجمهوری رفت، چند نوبت به آقا التماس کرد که بیا و خودت رهبر اصلاحات شو، ما در خدمتت دستبهسینهایم: چون دایره ما ز پوستپوشان توییم/ در دایره حلقهبهگوشان توییم/ ار بنوازی ز دل خروشان توییم/ ور ننوازی زجان خموشان توییم. اما سید علی آقا که در آن روزها ملت با انتخاب خاتمی و دهانکجی بزرگ به او حالش به ببری کاغذی میمانست که مجلس اصلاحات آتش به جانش زده بود، به خاتمی گفت که شما با اصلاحاتتان حال کنید، بنده هم ناظرم تا پایان ماجرا را شاهد شوم؛ و پایان ماجرا اشک خاتمی بود و ظهور تحفه ارادان، محمود احمدینژاد. بهزاد نبوی همچنان دلبسته جمهوری ولایت فقیه و حضرت امام است و حسین دهباشی در توییتی قربان صدقه رهبر میرود که از این بهترش را نداریم. در این کشتی در حال غرق شدن چند نوع آدم داریم و ذوبشدگان در ولایت جهل و جور و فساد که دو مجموعهاند؛ نخست کسانی چون قال, ...ادامه مطلب