آیا میتوان از ادبیات اوکراینی حرف زد، وقتی که این سرزمین در حال جنگ است، وقتی که مردان و زنان زندگی خود را برای دفاع از آزادی خویش به خطر میاندازند؟ آیا زشت نیست که خود را دلمشغول هنر و سینمای اوکراینی کنیم وقتی که محققان جرمشناس گورهایی دستهجمعی را در مناطقی کشف میکنند که پیش از این غارتگران پوتین آنجا را اشغال کرده بودند؟ بوچا [Bucha]، ایزیوم [Izium]، اولنیوکا [Olenivka]، بالاکلیا [Balakliia]... این مکانهای وحشت در خاطرهی جمعیِ مردم اروپا حک شده است. هر ماه که میگذرد، فهرست این اسامی طولانیتر میشود. شواهد شکنجه، تجاوز، اعدام غیرنظامیان و دیگر جنایات جنگی تأسفبار است. در چنین شرایطی، آیا سزاوار است که توجه خود را به هنر معطوف کنیم؟ در جنگ جهانی اول، ویلهلم فون بوده [Wilhelm von Bode] مورخ هنر این عبارت را رواج داد: «در دوران جنگ موزهها ساکتاند». او به هنرها بهمنزلهی یک زبان جهانی میان ملتها اشاره میکرد. اما برای نویسندگان، موسیقیدانان، فیلمسازان، ناشران و نقاشان اوکراینی، جنگ تهاجمیِ روسیه این مفهوم را غیرقابلتصور میکند. در چنین دورانی، هنرها نقش دیگری دارند. آنها بیان فرهنگ یک جامعه در گذشته و حالاند؛ بیان خاطرهی مشترک؛ بیان هویت محلی، ناحیهای و ملی؛ بیان همبستگی. هنرها خاستگاهی هستند که جامعهی اوکراینی خواستِ خودمختاری و روحیهی مقاومتش برای رویارویی با متجاوز را از آنجا اخذ میکند. نتیجه آن است که نه تنها میتوانیم بلکه باید از فرهنگ و هنر اوکراینی در طول جنگ حرف بزنیم. فرهنگ خاستگاه روشنگری دربارهی کشوری است که دههها مغفول واقع شده، فراموش شده، سرکوب شده و جزئی از روسیه تلقی شده است. تاریخ پیچیدهی اوکراین به این بدفهمی ــ بهویژه در آلمان، ا, ...ادامه مطلب